ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

الله را بهتر بشناسیم

تفاوت بین الله و پروردگار

پیش از اینکه وارد این یحث بشوم یادآوری این نکته را لازم میدانم که من بین الله که در قرآن به آن اشاره شده و پرودگار تفاوت زیادی را میبینم , الله بخشی از هستی و در درون آن است, اما پروردگار به هیچ عنوان بخشی از این هستی نیست , بلکه تمام هستی از اوست.الله کلمه ای است عربی , به معنای الاه یگانه است و معرفه ی این کلمه میباشد که از اضافه شده "ال" به اول "الاه" تشکیل شده است.

--------------------------------------------------------

اعراب پیش از اسلام (مشرکان) الله را قبول داشتند

/// اولین رکن اسلام توحید است , توحید یعنی شناخت الله و اختصاص عبادتهایمان به او بدون واسطه , اگر کسی این تصور دارد که دگر اندیشان آن زمان (مشرکان ) اعتقادی به الله نداشتند سخت در اشتباه است, زیرا الله در قرآن بیان میکند که وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ। عنکبوت/61) اگر از آنها (مشرکان ) بپرسید که چه کسی آسمانها و زمین را پدید آورد , و چه کسی خورشید و ماه را تسخیر نمود خواهند گفت الله پس برای چه از (عبادت) ما روی بر میگردانند) , در چندین آیات دیگر به روشنی به این مسئله اشاره شده । اما مشرکان آن زمان معتقد بودند که بتها واسطه ای هستند بین آنها و الله (زمر/3) ।

---------------------------------------------------

الله کیست

این الله کیست که شناخت او بر هر مسلمان واجب است , من در اینجا کوشش میکنم که برخی از صفات این الله را برایتان بنویسم اینها صفاتی هستند که اگر شخصی در یکی از این صفت شک کند از دایره ی اسلام خارج است :

ملکه های الله کی هستند؟

الله دارای ملکه هائی (اسمی است دخترانه و معادل پرنسس) است که همواره گوش به فرمان اویند . عرش (تخت پادشاهی, اریکه) الله بر دوش همین ملکه هاست آنها این عرش را در روز قیامت بالای سر مردم قرار میدهند وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ (الحاقه/17) , پیش از پیدایش این ملکه ها عرش الله بر روی آب بود(هود/7) , که بعد از خلقت آسمانها, عرش الله را به همراه خودش به طبقه ی هفتم آسمانها بردند (اعراف/54) و (سجده/4) ।
برای بررسی بیشتر این موضوع اینجا را کلیک نمائید
----------------------------------------------------

الله بوسیله ی عواملش از بالای آسمانها زمین را مدیریت میکند

او زمین را از بالای آسمانها مدیریت میکند, این مدیریت بوسیله ی برخی از عوامل اوست , که امرش را آسمان به زمین و سپس از زمین به آسمانها میبرند , فاصله زمین تا آسمانها معادل هزار سال راه رفتن است (قبلا واحد فاصله های بسیار دور را بر اساس تعداد روزی که مسیر را می پیمودند , محاسبه میکردند, قرآن نیز دقیقا به هیمن نکته اشاره کرده ) این موضوع به روشنی در سجده/5 يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ از آسمان كار و بار زمين را تدبير مى‏كند، سپس [اعمال مردمان‏] در روزى كه اندازه‏اش هزار سال است از آنچه شما مى‏شماريد، به سوى او بالا مى‏رود ملاحظه میکنیم .

-------------------------------------------------
الله شب هنگام, پیامبرش را نزد خویش می برد

/// پیامبر اسلام در یک شب با سوار شدن بر براق(حیوانی با شکلی بین الاغ و اسب) نزد الله
میرود و برمیگردد سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ پاكا كسى كه بنده‏اش را شبى از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى كه پيرامونش را بركت بخشيده‏ايم، پنهانی برد تا به او نمونه‏هايى از آيات خويش نشان دهيم، اوست كه شنوا و بيناست‏ (اسرا/1)

---------------------------------------------------

/// الله همه ی ما را برای بندگی خودش خلق نموده(ذاریات /56)

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ

........................................................

/// تمام کسانیکه اسلام را قبول نکنند و به دینی غیر از اسلام اعتقاد داشته یاشند اهل جهنم هستند (آل عمران /19)

إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ

----------------------------------------------------------

اراده ی الله مقدم بر تمام اراده هاست

الله طبق انعام/111 اگر خداوند اراده ننماید, کسی ایمان نخواهد آورد.
و باز طبق الاعلی/2و3 الله بعد از خلقت هر موجود برای او تقدیری تعیین میکند و بسوی آن تقدیرش هدایت و راهنمائی میکند .
در سوره ی تکویر آیه ی 29 الله میگوید که شما نمیتوانید که چیزی را اراده کنید و بخواهید که انجام دهید تا الله اراده نکند.
الله به هر کسیکه بخواهد روزی بدون حساب میدهد(آل عمران/27) .
الله کسیکه بخواهد عزت میدهد, پادشاهی نیز به هر کسیکه بخواهد میدهد و هر که بخواهد از پادشاهی به زیر می اندازد, هر کسیکه بخواهد را خوار میکند(آل عمران /26)
و باز طبق آیه ی 155 سوره ی اعراف هر کسیکه بخواهد را هدایت و هر کسیکه بخواهد را گمراه می نماید .
در سوره ی انسان آیه ی 29 الله به روشنی بیان میکند که شما از خود هیچ اراده ای ندارید مگر اینکه الله برای شما اراده کره باشد .
الله رحمتش را به هر کسی که بخواهد اختصاص میدهد (بقره/105) و (آل عمران/74)
و آیات گوناگونی که در بحث قضا و قدر که خواهم گذاشت این مسائل را کاملا شرح خواهم داد در قرآن چندین آیه با این مضمون آمده که اگر الله کسی را گمراه کرد هیچکس را توانائی هدایت او نیست (بقره/88) و ... .
جهت بررسی بیشتر قضا و قدر اینجا کلیک نمائید
-------------------------------------------------------

طبق قرآن , پیامبر اسلام در ابتدا گمراه بود


الله کسیکه گمراه شد را هدایت نمیکند (اعراف/178) , اما طبق گفتار خود قرآن , الله پیامبر اسلام را گمراه یافت و او را هدایت نمود (ضحی/7)

------------------------------------------------------

/// الله کسیکه سود بانک (ربا) را بگیرد و یا پولش را در جائیکه ربوی (جائیکه با پول او از دیگران سود میگیرند)هستند بگذارد در حقیقت به آنها کمک کرده و او اهل آتش است (بقره/275)

-------------------------------------------------------

پیش بینی جنسیت جنین در رحم و باران , از علوم غیبی و فقط نزد الله است

/// علم چگونگی ریختن باران و آنچه که در رحم زنان است(دختر و یا پسر) فقط نزد الله است همانگونه که علم زمان برقراری روز قیامت و زمان مرگ نزد اوست , هر کسی که به این امر منکر باشد از دایره ی اسلام خارج شده إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (لقمان/34)। این علم مخصوص الله است و اگر کسی دیگر ادعای داشتن چنین علمی را داشته باشد کافر است

-----------------------------------------------------

ابر از دریای آسمان (معصرات) می روید

/// الله آب باران را مسقیما از دریای آسمان (معصرات ) نازل میکند (عم/14)
اگر قرآن را بخوانیم متوجه خواهیم شد که در دنیا دو دریا وجود دارد , یکی دریای زمینی و دیگری دریای آسمان , دریای زمینی برای صید و کشتیرانی است و دریای آسمان برای بارش باران است.
الله ابر را به عنوان روئیدنی آسمان معرفی میکند ,در نمل /25 گفته شده که الله هم از زمین میرویاند (گیاهان) و هم از آسمان می رویاند(ابر) , در قرآن هر جا که از کلمه ی نزول استفاده شده نازل شونده مستقیما از سوی خودش پائین میاید .
چیزهائیکه مستقیما از طرف الله نازل شده اند عبارتند از : نور(نساء/174) , من و سلوی (اعراف/160)(غذائی مخصوص برای بنی اسرائیل), کتاب (مائده/145)(قرآن) , تراز (حدید/25) , آهن(حدید/25,( لباس (اعراف/26) و باران (فرقان/48) .
در قران آمده که ما آب را از معصرات نازل میکنیم (عم/14) اگر کسی اعتقاد داشته یاشد که الله هر کدام از اینها را از آسمان نازل نکرده کافر است, چه قرآن و چه آهن و لباس و ترازو و باران , هیچ تفاوتی در کیفیت پیدایش آنها نیست .
در داستان طوفان نوح نیز به روشنی اشاره شده که ما در آن هنگام , در آسمان را باز کردیم و آب با شدت تمام بر زمین ریخت (قمر/11) , اگر از دید قرآن , باران ناشی از تبخیر دریاهاست , در آن صورت در جریان طوفان نوح امکان نداشت که کل گیتی را آب فرا گیرد و هیچ خشکی بر جای نماند ।
برای بررسی بیشتر این موضوع اینجا کلیک نمائید

---------------------------------------------------

کافر و مشرک کیست ؟ آیا مسیحیان و یهودیان از کافرانند؟


از نظر قرآن تمام کسانیکه انکار کننده ی اسلام هستند و آیات الهی را باور ندارند کافر هستند . قرآن از مسیحیان و یهودیان با عنوان اهل کتاب یاد میکند .
در آل عمران/19 قران به صراحت کسانیکه دینی غیر از اسلام را بعد از آمدن اسلام اختیار کنند کافر میخواند .
همچنین در بینه/1 کسانیکه از اهل کتاب اسلام را قبول نکنند مانند مشرکینی میداند که از پذیرش اسلام امتناع می ورزند , در این آیه این دو گروه را با "واو" به" الذین کفروا" معطوف میکند پس از لحاظ عقیدتی هر دو در یک ردیفند .
اما تفاوت آنها در چیست ؟ کسانیکه هیچ دینی را قبول نکنند باید مستقیما گردن زده شوند. اما اهل کتاب میتوانند در جامعهی اسلامی به شرط پرداخت جزیه زندگی کنند (جزیه پولی است که حکومت سلامی میتواند از غیر مسلمان بگیرد ) در ضمن اگر گفته شود که قرآن اهل کتاب را نجس نمی داند, پس چرا آنها اجازه ندارند که در مکه زندگی کنند؟ اسلام انها را نیز در ردیف مشرکان میداند .
در توبه /28 بیان میکند که مشرکان نجسند و نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند و در آیه ی بعدی همین سوره, امر به کشتن همه ی اینها میکند مگر اینکه جزیه بدهند. در ادامه ی آیه یهودیان را به دلیل اعتقاد بر اینکه عزیر پسر الله میدانند و مسیحیان را به دلیل پسر الله دانستن مسیح , در زمره ی کفاری میشمارد که واجب القتل هستند. باز قرآن در حج/17 بیان میکند که روز قیامت الله تمام امتها را در گروه خودشان قرار میدهد , یهودیان و مسیحیان و مجوس (آتش پرست که منظورش زرتشتیان است ) و ستاره پرستان را از مومنان جدا میکند . کسانیکه میخواهند بیشتر تحقیق نمایند میتوانند به سوره ی توبه آیات 28 به بعد مراجعه نمایند. من بطور کاملا خلاصه مینویسم و قضاوت را بر عهده ی شما میگذارم.

----------------------------------------------------
جنگ با کفار کاملا مقدس است که آنرا جهاد مینامند

/// و از همه مهمتر اینکه مسلمان باید با کافر بسیار سختگیر و با مومن رئوف باشد (فتح/29) در آیات گوناگونی صفت مومن را بیان میکند , مومن باید معتقد به جهاد باشد زیرا جهاد از واجبات اسلام است .
از دید اسلام مشرک نجس است , اگر سگ را نجس میدانند این نجاست , ظاهری است, اما نجاست مشرک عقیدتی و بسیار بدتر از نجاست عینی میباشد (توبه/28) . لذا سگ را چقدر حیوان پست میدانند؟ مشرک را از سگ هم پست میدانند .
کسانیکه به عقاید اسلامی اعتقاد نداشته باشند از حیوانات پست ترند (فرقان/44) .
از آنجائیکه امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ی هر انسان مسلمانی است پس هر کس که تشخیص داد که منکری انجام میگیرد اجازه دارد با مرتکب شونده ی آن به مانند حیوانات و بدتر از حیوانات برخورد کند (آل عمران /104) و (]ل عمران/110) و (اعراف/157) و (توبه/71) و .... .این دستور به ظاهر ساده از خطرناکترین دستورات اسلام به پیروانش میباشد . دلیل برخورد خشن پیروان اسلام را با دگر اندیشان را باید در این امر جستجو نمود .
برای بررسی بیشتر اینجا را کلیک کنید.

----------------------------------------------

الله بنی اسرائیل را بر دیگر ملل برتری داده

الله قوم بنی اسرائیل را بر دیگر اقوام برتری داده و خطاب قرآن به بنی اسرائیل زمان پیامبر است و به آنها میگوید که بیاد بیاورید که ما شما را بر همه جهانیان برتری دادیم (بقره/47

///الله تمام هم و غمش نجات بنی اسرائیل است و موسی در هیچ جای قرآن مصریان را به سوی دین یهودیت دعوت نمیکند و همواره از فرعون میخواهد که قوم برگزیده ی الله را رها کند. در اینجا من کوشش میکنم که داستان موسی و فرعون را برای شما به طور خلاصه شرح دهم و سعی خواهم کرد که از توضیح اضافی خودداری نمایم:
اسرائیل از دو کلمه ی اسرا و ایل تشکیل شده است . ایل کلمه ی فارسی است که وارد زبانهای سامی شده است و معادل قومی است که با همدیگر خویشاوندند و اسرا به معنای اسیر است (البته در قرآن به معنای مخفی و پنهان نیز امده)لذا این کلمه به معنای قوم که اسارت گرفته شده است . و اگر معنای سر را بگیریم باز معنی اسرائیل قوم مخفی شده میشود.
از طرف دیگر اسرائیل نام دیگر یعقوب که پسر اسحق و نوه ی ابراهیم است میدانند , اینجاست که اولین تناقض پیش میاید چگونه است که لقب یعقوب اسرائیل است در حالیکه نوادگان او هزاران سال بعد به اسارت گرفته میشوند . و اگر معنای سر را بگیریم باز این قوم صدها قرن بعد بطور سری از مصر خارج میشوند. زمانیکه فرعون مصر شروع به ساخت اهرمهای مصر نمود بنا به روایت اسلامی تعداد یهودیانی که توسط فرعون به اسارت گرفته شده بودند به صد هزار نفر میرسید, پس با توجه به نرخ رشد جمعیت آن زمان یعقوب با بنی اسرائیل هزاران سال فاصله دارد. باز طبق روایت اسلامی منجمان فرعون به او خبر دادند که از شکم یکی از زنان بنی اسرائیلی فرزندی زاده خواهد شد که تاج و تخت او را نابود خواهد کرد . روی همین پیش بینی بود که فرعون دستور داد که تمام پسرهای بنی اسرائیلی را بکشند (البقره/49) , (قصص/3)
در قرآن منظور از اهل فرعون مصریان قدیم (قبطیان) است (البته به مصر هنوز هم بیشتر ممالک جهان اجبت که بر گرفته از قبط است اطلاق میکنند)
الله در قرآن میگوید که ما به مادر موسی وحی کردیم که به نوزادش شیر بدهد و اگر ترس سراغش آمد او را در دریا رها کند (قصص/7) " در اینجا تناقض دیگری وجود دارد و آن این است که منجمین فرعون آیا غیب میدانستند ؟ آنها از کجا به اراده ی الله پی بردند که موسی تاج و تخت آنها را بر باد خواهد داد . قرآن در سوره ی نمل /65 به روشنی بیان میکند که هیچکس از غیب خبر ندارد. و گاهی فقط برخی از رسولانش را از آن آگاه میکند (جن/26و27) آیا منجمان فرعون از رسولان بودند؟! " مادر موسی نیز او را در صندوقچه ای گذاشت و در دریا رها کرد (اینجا منظور از دریا رود نیل است) باز طبق قرآن آل (ایل) فرعون او را از آب گرفتند و به نزد فرعون بردند , فرعون خواست که او را بکشد اما آسیه زن فرعون به او پیشنهاد داد که او را نکشد ,( داستان گذاشتن اتش و مروارید و اینکه موسی خواست به مروارید دست بزند و جبرئیل دستش را در آتش برد مفصل است که من اینجا لازم نمیدانم ولی یک نکته در این داستان وجود دارد و آن این است که میگویند دلیل لکنت زبان موسی همین بود که او به آتش دست گرفت و دستش را در زبانش گذاشت که زبانش سوخت و او لکنت زبان گرفت ." مگر دستش چقدر داغ شده ؟ که گرمایش , زبان او را سوزاند") الله شیر قبطیان را بر موسی حرام گردانید (قصص/12). تا اینکه با پیشنهاد خواهر موسی که معلوم نیست چگونه وارد کاخ فرعون ستمگر گردید(قصص/11), او را نزد مادرش برگرداندند و مادرش به او شیر داد .
شیر نخوردن موسی از پستان زنان قبطی یا از روی نجس دانستن آنهاست و یا از روی ترحم الله به مادرش , به نظر میرسد که دومی درست تر باشد , اگر فرض دومی درست باشد چرا الله به این همه مادران اسرائیلی که پسرانشان را کشتند رحم نکرد؟ اما دلش برای مادر موسی سوخت, که پسرش در کاخ فرعون بود .(قصص/13) هنگامیکه موسی بزرگ شد الله به او حکم و علم داد . روزی با استفاده از غفلت اهل فرعون وارد شهر گردید و مشاهد نمود که دو نفر مشغول دعوا هستند یکی قبطی بود و دیگری اسرائیلی , موسی نیز که خیلی قوی بود بدون اینکه دلیل دعوا را بداند قبطی را کشت ." در اینجا این پرسش پیش میاید که اولا موسی از کجا دانست که او اسرائیلی است و ثانیا فرض میکنیم که اهل فرعون به او گفته بودند , چرا او نسبت به اسرائیلی تعصب داشت و بلافاصله جانب او را گرفت؟ و مهمتر از همه اینکه چرا بیگناه را دشمن دانست و او را کشت . مگر قرآن نمیگوید که ما به بنی اسرائیل نوشتیم که اگر بیگناهی کشته شد انگار کل بشر کشته شدند(مائده/32) .
باز موسی میخواست که مصری کسی دیگری را بکشد که هنگامیکه فهمید مصری او را شناخته و به او گفت که ای موسی آیا میخواهید که مرا بکشید همانگونه که یکی را دیروز کشتید موسی از کشتن او صرفنظر کرد (قصص/18). "
در اینجا ذکر دو نکته را ضروری میدانم اول اینکه چگونه است که موسی یکی از آل فرعون (قبطی )را میکشد هیچکس خبردار نمیشود و قصد دوباره کشتن قبطی دیگری را دارد و ثانیا قبطی از کجا موسی را شناخت , نام او به زبان قبطی چه بود؟ آیا فرعون نیز او را موسی صدا میزد؟ مگر موسی نامی بنی اسرائیلی نیست ؟
موسی بعد از ارتکاب قتل از مصر فرار و به مدین وارد میشود و در آنجا با دختر شعیب ازدواج میکند . و اجاره اش (قرآن این لفظ را برای مهریه بکار برده) 8 سال چوپانی گوسفندانش را تعیین نمود. (قصص/27)" آیا موسی و شعیب با یک زبان حرف میزدند؟ " بعد از اینکه مدت قرارشان تمام شد . او با اهلش (همسرش) از آنجا رفت , او در حالیکه میرفت , آتش روشن را از جانب کوه طور ملاحظه نمود و به همسرش گفت که من آتش را دیدم و میروم تا آتش را بیاورم و زمانیکه هوا تاریک شد از آن جهت تشخیص راه استفاده میکنیم (قصص/29). هنگامیکه به آنجا رسید از یک درخت مبارکی که سمت راست وادی بود ندائی آمد که ای موسی من الله رب العلمین هستم (قصص/30) " یهودیان خدا را الله نمی نامیدند و الله نامی است عربی و یهودیان از لفظ یهو استفاده میکردند" , "چه لزومی دارد که الله خود را در لابلای درختی پنهان نماید و خویش را به شکل آتش در بیاورد " الله به او گفت که عصایت را رها کن و هنگامیکه موسی آنرا رها نمود به شکل ماری در آمد که مانند جنها می لرزید, الله به موسی گفت که نترس تو در امان هستی .و باز به او گفت که دستت را بفشار و در داخل لباست از بالا قرار بده (بر روی قلبت) تا به آرامش برسی و نور دستش بسیار قوی بود , حتی گفته اند که از نور خورشید قویتر بود.(قصص/32)
موسی به الله گفت که من یکی از آنها را کشتم و میترسم که مرا بکشند. (قصص/33) و به او گفت که هارون را بفرست که زبانش از من فصیحتر است (لکنت زبان ندارد) " هارون در مدین چکار میکرد؟"اگر در مصر بود چرا فرعون او را نکشت؟ چرا در این مدت, قرآن نامی از او نبرده ؟ " الله خواسته اش را پذیرفت و به او گفت که شما را قوی خواهم گردانید , شما و کسانیکه از شما پیروی کنند غلبه کنندگانند. هنگامیکه موسی با آیات الله نزد فرعون رفت آنها گفتند که این جادوگری آشکار است (قصص/36) و اعراف/112و آیات پیش از آن) و در سوره ی شعراء/51 و ایات پیش از آن نیز این داستان آمده .
زمانیکه فرعون از اجابت خواسته های موسی امتناع ورزید و قوم برگزیده ی الله را آزاد نکرد , الله آل فرعون که همان قبطیان باشند را دچار عذابهای دردناکی گردانید (اعراف/130), الله بسوی آنها عذابهای دردناکی و گاهی هم خنده داری را روانه کرد از طوفان گرفته تا فرستادن شپش و ملخ و و قورباغه و ریختن خون بر آنها (اعراف/133). آنها همواره الله را گول میزدند (اعراف/135) و الله همه ی آنها را در دریا غرق نمود . تا بنی اسرائیل را نجات دهد .

چه لزومی به این همه ایجاد مشکل برای بیگناهان است او کسی است که اگر بگوید , کن فیکون (بشو پس میشود). تنها گروهی از قوم فرعون که به موسی ایمان آوردند, جادوگران بودند, آن هم نه به سبب دعوت موسی , بلکه با دیدن قدرت عجیب جادوئی او , موسی نیز نه تنها از آنها دفاعی نکرد, بلکه اجازه داد که فرعون آنها را بکشد(طه/71)
این داستان را تا آنجائیکه توانستم خلاصه نمودم ,و در آن الله را کاملا ظالم و متعصب میبینیم که بنی اسرائیل را بر دیگران برتری داده و با گناه فرعون تمام قبطیان را نابود میکند, او را کینه ورز می یابیم که مصزیان را یه طرف دین یهود دعوت نمیکند .و این دین را مختص بنی اسرائیل قرار داده , در آیات دیگر حتی به بنی اسرائیل غذای آسمانی را نازل میکند و با ابر برای آنها سایه درست می نماید (بقره/57)

---------------------------------------------

اسلام داستانهای یهودیان را به عنوان حقیقت محض بیان میکند


الله , ءادم و نوح خاندان ابراهیم (عربها و یهودیان) و خاندان عمران (عیسی و مادرش) را بر جهانیان برتری داد (آل عمران /33)
و در آیه ی بعدی مشخص میکند که ذریه ی آنها (فقط ذریه ی ابراهیم ) دارای این برتری هستند (آل عمران/34)
اگر این پرسش مطرح شود که ما همه جزء ذریه ی آدم هستیم پس شامل همه میشود , در پاسخ باید گفت که در این آیه از شحص ادم و شخص نوح یاد میکند و نه ذریه ی آنها و در مورد ابراهیم که تمام عربها و یهودیان خود را از فرزندان او میدانند از آل او به عنوان برگزیدگان الله یاد میکند و همچنین از آل عمران که در این خاندان فقط دو نفر (مریم و پسرش )چنین بودند .
البته عربها در دام یهودیان افتادند. زیرا غیر از دو پیامبری که از غیر یهود از دید اسلام به پیامبری برگزیده شدند , اسلام نیز این را تائید میکند که بقیه ی پیامبران یهودی هستند.

---------------------------------------------------

الله هرکس که بخواهد را عذاب میدهد

الله هرکسیکه بخواهد را عذاب میدهد(عنکبوت / 21) و الله نبوت را مخصوص به ذریه ی ابراهیم قرار داده (عنکبوت /27) پس الله خوشش میآید که اقوام دیگر را در آتش بسوزاند و اگر هم بگویند که نمی سوزاند , آنها را از بهشت محروم میکند

-----------------------------------------------

الله برای بنی اسرائیل لوحی مینویسد که در آن از همه چیز با تفصیل یاد شده بود (اعراف/145)

----------------------------------------

الله به موسی نخست میگوید که مرا نخواهی دید و بعد بلافاصله میگوید تحت این شرایط مرا خواهی دید (اعراف/143) و این در حالی است که در انعام/103 گفته شده که هیچ ابصاری او را (الله) درک نخواهد کرد.

---------------------------------------------------

الله یکبار از دست ینی اسرائیل به دلیل بهانه گیریهای متعددشان عصبانی شد و به آنها دستور داد که همدیگر را بکشند و, موسی بجای آنها توبه نمود و آنها دوباره زنده شدند(بقره/54, 55و56)

--------------------------------------------------

الله بجز خانواده ی لوط (غیر از زنش) تمام مردم شهر قوم او (سدوم) حتی بچه های کوچک را نابود میکند(شعراء/173و آیات پیش از آن)

--------------------------------------------------

تناقضات در کلام لوط

الله در اعراف/82 و نمل/56 میگوید که قوم لوط در مقابل دلایل منطقی جهت ترک لواط او هیچ پاسخی نداشتند مگر اینکه گفتند آنها (خود و خانواده اش ) را از قریه ی خود بیرون کنید . اما در سوره ی عنکبوت آیه ی 29 در پاسخ به همان دعوت منطقی لوط برای ترک عادت زشت , بیان میکند که قومش هیچ پاسخی نداشتند مگر اینکه بگویند اگر راست میگوئی ما را دچار عذاب گردان!

-------------------------------------------------

نبوت هم برای بعضیها ارثی میشود (نمل/16)

--------------------------------------------

الله طالوت را به زور بر مردم قومش مسلط میکند (بقره/247)

------------------------------------------------

الله دو آیه را در یک سوره دو بار عینا تکرار میکند . (بقره/47) و (بقره / 122)

------------------------------------------------------

آیا در مباهله خبری از منطق و عقلانیت هست ؟ (آل عمران /61)

در مباهله بهترین عزیزانمان در جمع میکنیم و از خدائی که به او اعتقاد داریم درخواست
میکنیم کسیکه بر حق نیست دچار بلا گردد. ( ادیان رهبانی مثل هندو و بودائی در این زمینه دارای قدرت فوق العاده ای هستند و کارهای خارق العاده ی عجیبی انجام میدهند )

برای شناخت بیشتر اسلام اینجا را کلیک نمائید.
===================================================
===================================================

بررسی و پاسخ به نظرات

اولا از همه میخام که به همدیگر احترام بگذاریم و یکدیگر را به تحریف متهم نکنیم , دوست گرامی برای بررسی هر کتابی باید به زبان اصلی آن کتاب مسلط بود , در ترجمه هائی که از قرآن در ایران شده همواره مترجم سعی در القای نظر خویش به خوانندگان دارد ولی با این وجود شما میتوانید به همین ترجمه ها مراجعه نمائید تا صحت مطالب بالا را بیابید .
در مورد عرش به معنای علم نیز باید گفت که در قرآن 32 با از کلمه ی عرش استفاده شده و همه جا به معنای تخت پادشاهی آمده , از داستان ملکه ی صبا گرفته تا بقیه ی موارد . اگر به معنای علم است , پس آیا ملکه ی صبا(بلقیس) از دیدن و آوردن علمش توسط یکی از عمال سلیمان متعجب میشود ؟ آیا معقول است که که او را آوردند علمش همراهش نبود و اطلاع نداشت و با دیدن آن متعجب شد (نمل/17) . در ضمن در قران از کلمه ی عرش به عنوان فعل, دو باراستفاده شده یکی در اعراف/137 که در مورد برچیده شدن تخت پادشاهی آل فرعون است , دیگری در سوره ی نحل آیه ی 68در مورد وحی الله به زنبور عسل است که بر روی درخت و یا در کوهها بیان شده که یعرشون و به معنای سکنی گزیدن است و در هیچکدام از اینها معنای علم استنباط نمیگردد و هیچ کس کلمه ی یعرشون را به معنای یعلمون معنی نکرده .
در مورد اینکه گفته شده کل کره ی زمین را در آغاز آب فراگرفته بود , فکر کنم که دوست گرامی متوجه این امر نیستند که از دید قرآن عرش الله پیش از پیدایش گیتی بر روی آب بوده , این بدین معناست که هنور کره ی زمین و ستارگان و آسمانها بوجود نیامدند ولی آب وجود داشت که صد البته معلوم نیست ایت آب بر روی چه بوده است؟!
دوست گرامی که فرمودند پیامبر اسلام حق داشت با کفار بجنگد , ایشان باید بدانند که کافر یعنی انکار کننده عقیده ی اسلام و اعتقاد به عقیده ی دیگر داشتن . آیا شما این حق را به پیامبر اسلام و یا هر مسلمان دیگر میدهید که مخالف عقیدتی خویش را نجس بشمارد و ریختن خونش را مباح . در خود اسلام نیز فرق گوناگونی وجود دارد که راز کشتن همدیگر را باید در این عقیده جستجو کرد .
جناب حسام عزیز من نگفتم که ترجمه ی آیه این است . سخن من این است که مفهوم آیه چنین است اکنون من عین نوشه ی قرآن را در اینجا مینویسم شما خود قضاوت نمائید (ارئیت من اتخذ الهه هوئه افانت تکون علیه وکیلا /34/ ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعقلون ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا /44/ این عین نوشته ی قرآن است که آیه ی 43در باره ی کسانی است که الاهشان را هوای نفسشان قرار دادند, که صد البته منظورش تمام کسانی است که عقایدی غیر از اسلام دارند و در آیه ی 44 سوره ی فرقان همه ی آنها را از انعام (حیوانات اهلی) پست تر میداند .
اما در باره ی فرعون بله قرآن مستقیما نگفته که منجمین پیش گوئی کردند اما فرعون از کجا میدانست که در چنین سالی موسی متولد خواهد شد , پس خود فرعون طبق گفته ی شما علم غیب داشت.
از تمام دوستان خواهش دارم که از روی تعصب نوشته های بالا را مطالعه نفرمایند زیرا تعصب عقل را کور میکند
اما در رابطه با "کان عرشه علی الماء" بر خلاف نظر دوست گرامی کان فعلی است ماضی و معادل کلمه ی "بود" در زبان فارسی میباشد و اشاره به گذشته دارد.

دوست گرامی!شما میفرمائید که شاید فرعون پسرهای نوزاد را از ترس قیام میکشت , آیا نوزادن امکان قیام داشتند؟ او فقط نوزادان ذکور بنی اسرائیل را میکشت و کاری به افراد بزرگسال نداشت زیرا قرآن میگوید که یذبحون ابنائکم که روشن است تمام اینان پسر بودند و در بین آنان پدری و یا جوانی که در سن ازدواج باشد وجود نداشت ,اگر او تمام فرزندان پسر جوان بنی اسرائیل را میکشت پس زمانیکه موسی به پیامبری برگزیده شد نباید برای او یاری باقی می ماند و این نشانه ای است از اینکه فرعون فقط در سالی خاص اقدام به کشتن نوزادان میکرد , دلیل روشنش ترس مادر موسی بود که مجبور گردید از ترس کشته شدن نوزادش او را در صندوقچه ای در دریا رها کند.

۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

آیا ابراهیم ایرانی بوده است؟



      پیش از اینکه وارد این بحث گردم یادآوری این نکته را ضروری می‌دانم که تمام کوششم در اینجا بحثی است علمی و به دور از تعصب، زیرا تعصب عقل را کور می‌نماید.
       یکی از ناشناخته ترین و مهمترین شخصیت‌های دینی، بی‌گمان ابراهیم می‌باشد.
      سه دين بزرگ یهودیت، مسیحیت و اسلام که از منطقه‌ی خاورميانه سر برآوردند، او را به نوعی منسوب به خویش مي‌دانند.
      قرآن در باره‌ی ابراهیم می‌گوید که او مسلم بود، اما آنچه که درباره‌ی او طبق قرآن قطعیت دارد این است که او در منطقه‌ای زندگی می‌کرده است که:
      1- دارای پادشاه بودند؛ زیرا پس از انکار بتهای آنها، او را گرفته و با تشریفاتی محاکمه می‌نمایند.
-2      متمدن بودند.
     طبق روایات اسلامی، پس از محاکمه، مجازات سوزانده شدن را برای او مشخص کردند؛ محاکمه مستلزم داشتن سیستم قضائی است؛ این سیستم قضائی در جامعه‌ی غیر متمدن نمی تواند وجود داشته باشد (بدون در نظر گرفتن سطح تمدن).
     قرآن در این زمینه می‌گوید:
      آنها گفتند او را بسوزانید و سخنی از محاکمه نمی‌کند، البته این دستور نمی‌تواند از سوی مردم عادی صورت گرفته باشد.
    (طبق تعالیم اسلامی) آنها برای اینکار، آتش بزرگی را روشن نمودند (زیرا طبق قرآن او در آتش راه می‌رفت)، پس او را باید در این آتش پرت کرده باشند؛ اگر این موضوع را بپذیریم، به ناچار باید با وسیله‌ای اینکار انجام شده باشد، زیرا به کسی نمی‌توان گفت که درون آتش برو! تنها وسیله ی قدیمی که چنین کاربردی داشته و می‌تواند مد نظر قرآن بوده باشد، منجنیق است.
     اگر گفته شود که پس از جمع‌آوری هیزم او را درمیان این هیزم‌ها بستند سپس آتش را روشن کردند، پس او چگونه راه می‌رفت!؟
     قرآن می‌گوید که ما به آتش گفتیم:

       ای آتش، تو بر ابراهیم سرد و سلامت باش و سخنی از اینکه ما ابتدا به طناب گفتیم که تو گره خود را باز کن، نیست؛ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ (انبیاء/69) گفتيم اى آتش براى ابراهيم سرد و بى‏آسيب باش.
         لذا فرض نخست به منطق نزدیکتر است؛ اگر این فرض را بپذیریم، بنابه دلایل موجود، منجنیق اولین بار ایرانیان و در حدود سه هزار سال پیش اختراع کرده‌اند؛ اگر هم اختراع ایرانیان نباشد، کاملا آشکار است که ایرانیان در ساخت و کاربرد این وسیله مهارت خاصی داشتند.
 از دید قرآنابراهیم در منطقه‌ای زندگی می‌کرده است که مردم آن منطقه روزی خاص از سال را به دامن طبیعت می‌رفتند، ابراهیم  روزی را براي شکستن بتها برگزید که در آن روز همه‌ی مردم شهر، جهت سنت خاصی بیرون رفتند؛ اگر به سنت‌های اقوام مختلف نظر بیفکنیم، یکی از گزینه‌ها می‌تواند سیزده بدر ایرانیان یا چیزی مانند این باشد، زیرا این ایرانیان گذشته بودند که سیزدهمین روز هر سال را به دامن طبیعت می‌رفتند؛ عدد دوازده نزد آنان بسیار مقدس بود، عمر جهان مادی را دوازده هزار سال می‌دانستند، جشن‌های نوروز را در دوازده روز برگزار می‌کردند، روز سیزده فروردین را روز پایان جهان می‌دانستند که برای جلوگیری از فروپاشی گیتی، در این روز به دامن طبیعت پناه می‌بردند. 
    نام پدرش آزر می باشد؛ این نام، نامی است ایرانی، وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ (انعام/74) و هنگامى را كه ابراهيم به پدر خود آزر گفت آيا بتان را خدايان مى‏گيرى من همانا تو و قوم تو را در گمراهى آشكارى مى‏بينم.
      از نظر قرآن مردم شهری که او در آن زندگی می‌کرد، علاوه بر بت پرست، مهرپرست نیز بودند و همچنین در جائی زندگی می‌کرد که مردمانش خورشید، ماه و ستادگان را می‌پرستیدند:
       فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ (انعام/76)  پس چون شب بر او پرده افكند ستاره‏اى ديد گفت اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب كرد گفت غروب‏كنندگان را دوست ندارم.
       فلمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (انعام/77) و چون ماه را در حال طلوع ديد گفت اين پروردگار من است آنگاه چون ناپديد شد گفت اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم.
      فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ (انعام/78) پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت اين پروردگار من است اين بزرگتر است و هنگامى كه افول كرد گفت اى قوم من من از آنچه [براى خدا] شريك مى‏سازيد بيزارم.
        پس احتمالا سنت‌های دینی خویش را به طرف منابع روشنائی طبیعت انجام می‌دادند؛ منابع روشنائی طبیعت، خارج از سه حالت بیان شده‌ی بالا نیستند، می‌دانیم که این از مشخصه های دین زرتشتی است ( در حالت عام از مشخصه‌ی کل ادیان مهر پرستی که زرتشتیت نیز نتیجه ی آنهاست می باشد)؛ البته اگر گفته شود که زرتشتیت ضد میترائی است، پس نتیجه ی آن نیست؛ به نظر من اشتباه است، زیرا بیشتر ادیان نتیجه‌ی ادیان ماقبل خود هستند و در عین حال نیز ضد آنها، مانند مسیحیت که نتیجه‌ی یهودیت می‌باشد.
      در ضمن يکی از نام‌های خورشید (خور یعنی خدا و شید یعنی درخشنده) در بين ایرانیان مهر می‌باشد، که از نام‌های خدا نیز بوده است.
      مهر در زبان اوستا را میثر، و در زبان پهلوی میتر، و در زبان سانسکریت که از هر دوی اینها قدمتش بیشتر است، میترا نامیده می‌شد.
     از سوی دیگر، قرآن همین مردمان(مردمان زمان ابراهیم) را مشرک می‌نامد.
      اگر این گفته را بپذیریم، پس:

      چرا برای آنها پیش از ابراهیم پیامبری نیامده بود؟ زیرا قرآن ابراهیم را پدر انبیاء می‌نامد.
      البته این هم از تناقضات قرآن است، زیرا از یک سو، مردم زمان او را مهرپرست و از سوی دیگر، بت‌پرست می‌نامد.

       ابراهیم هم می‌تواند نامی ایرانی باشد.
       پرهام نامی است ایرانی که ايرانیان آن را برای ابراهيم بکار می‌برند. اینکه قدمت نام پرهام بيشتر است یا ابراهیم، پرسشی است که نیاز به تحقیق دارد.
     ساختار زبانهای سامی (آسیائی آفریقائی که عربی و عبری از آن‌ جمله‌اند) به گونه‌ای است که معمولا نام‌هائی که وارد این زبان‌ها می‌شود، آنرا با توجه به ساختار زباني خویش و برای قابل استفاده بودن، تا حدودی تغییر می دهند.
زبان‌های هند و اروپائی دارای چنین ساختاری نیستند.
  دلیل محکم‌تر این است که یهودیان در ابتدا او را اورام و سپس اورهام می‌نامیدند که باز می‌تواند تغییر یافته‌ی پرهام باشد .
      پس اگر واژه‌ی ابراهیم، از زبان‌های سامی وارد زبان ایرانیان شده، باید همان‌گونه که بود، بکار برده می‌شد. البته داوری در این زمینه سخت است .
مطالب یاد شده ي بالا کلیاتی بود از ابرهیم در قرآن و سایر منابع اسلامی
.
      دو گروه(نژاد) خود را فرزندان او می‌دانند، یکي یهودیان و دیگری اعراب .
      یهودیان خویش را از نسل يعقوب پسر اسحق می‌دانند و عرب‌ها از نسل اسماعیل؛ هر دوي آنها طبق قرآن پسر ابراهیم بوده‌اند .
      يهودیان معتقدند که فرعون مصر آنها را به بردگي گرفت و این ابنیه‌های بزرگی(اهرام) که در مصر وجود دارد، نتیجه‌ی بیگاری گرفتن از کارگران یهودی‌است که پس از برانگیخته شدن موسی به پیامبري، تعدادشان به صد هزار نفر می‌رسید؛ اگر اين را بپذیريم با توجه به سطح بهداشت آن روزگار و پائین بودن نرخ رشد جمعیت، می‌توان حدس زد که ابراهیم باید چند ده قرن پیش از موسی می‌زیسته، و باز طبق گفته‌های یهوديان، موسی بیش از پنج هزار سال پیش آنها را از دست فرعون نجات داد.
   به همین دلیل هم قبول اینکه همه‌ی اعراب از نسل ابراهیم هستند مشکل است؛ در ضمن اگر فرضیه‌ی ساختن اهرام به دست فرزندان یعقوب (بنی‌اسرائیل) را بپذیریم، پس:
      باید بپذیریم که در سرزمینی نه چندان دور از مصر، اقوامی متمدن زندگی می‌کردند که تاریخشان چندین هزار سال پیش از فراعنه‌ی مصر است!
البته قرآن به روشنی می‌گوید که عربها از نسل ابراهیم هستند (......
      اگر قبول کنیم که کل اعراب و یهودیان از نسل ابراهیم هستند؛ پس باید بپذیریم که منجنیق پیش از بوجود آمدن اعراب اختراع شده .
      ضمنا باور این نکته بسیار مشکل است که ملتی متمدن و دارای پادشاه در نزدیک سرزمین اعراب و یهودیان زندگی می‌کردند، در ابتدا دین توحیدی داشتند، سپس تبدیل به بت پرستی و مهرپرستی شد. اما قوم عرب و بنی اسرائیل(یهود)، هنوز بوجود نیامده بودند.
     همچنین این گفته‌ی یهودیان که ابراهیم نامی است یهودی، با داستان‌های آنها درباره‌ی ابراهیم سازگار نیست، زیرا آنها خویش را از نوادگان او می‌دانند، پس:
      ابراهیم نواده‌ی قوم دیگری است و طبیعتا نامی است متعلق به همان قوم پیش از او
.
       به نظر من، هر دو روایت اسلامی و یهودی دارای اشکال است؛ او در سرزمینی زندگی می‌کرده که مهرپرست بودند، اخباری که به صورت افسانه به گوش پیامبر اسلام رسیده بود، حاکی از مهر پرستی اقوامی بوده است که با او در سرزمینش زندگی می‌کردند؛ از سوی دیگر طبق گفته‌های قرآن، اولین شرک بر روی زمین در زمان نوح و با بت پرستی آغاز شد (نوح/23) پس:
      پیامبر اسلام، شنیده‌های خویش درباره‌ی ابراهیم را با گمان خویش از او(با توجه به اینکه او را نخستین موحد می‌دانست)، در هم آمیخت و قوم او را هم مهر پرست و هم بت پرست نامید.
      به نظر من گفته‌ی قرآن امکان ندارد:
      زیرا در یک جامعه‌ی بسته، امکان زندگی مسالمت آمیز بت‌پرستان با مهر پرستان، وجود ندارد؛ وانگهی، امکان رشد دو تفکر متضاد و موازی در جوامع بسته‌ی گذشته، تقریبا محال است
.   کسانیکه که در این زمینه مطالعاتی دارند، می‌توانند نظر خویش را بیان نمایند

۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

بررسی علمی قرآن

     پیش از خلقت آسمانها و زمین عرش الله بر آب بوده!
       قرآن در سوره ی هود آیه ی 7 و آیات مشابه دیگر بیان میکند که الله زمین و آسمانها را در 6 روز آفرید. معنای آیه این است که خلقت تمام آنچه که در دنیاست (بین آسمانها و زمین) را از این لحظه به بعد آغاز شده و پیش از این مخلوقی وجود نداشته:
     اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ(سجده /4 ) الله كسي است كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو است در شش آفريده سپس بر عرش قرار گرفت، هيچ ولي و شفاعت كننده‏اي براي شما جز او نيست، آيا متذكر نمي‏شويد؟
     وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ (هود/7 ) او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر آب قرار داشت، تا شما را آزمايش كند تا كداميك عملتان بهتر است و اگر بگوئي شما بعد از مرگ برانگيخته مي‏شويد مسلما كافران مي‏گويند اين سحر آشكاري است!
     قرآن در این آیه بیان می‌کند که پیش از خلقت دنیا، عرش الله بر روی آب بوده!
     در اینجا با اندکی تفکر تناقصی آشکار وجود دارد، پیش از اینکه آسمانها و زمین آفریده گردند، آب و عرش الله وجود داشتند، پس؛
     آیا عرش و آب ازلی هستند؟ 
     اگر پاسخ مثبت است, پس آب و عرش مانند خود الله (ازلی) هستند؟ آیا این از صفات پروردگار است؟ لذا نتیجه می گیریم که عرش و آب نیز مانند الله، پروردگارند !
     اما اگر ازلی نیستند، پس کی بوجود آمدند؟
     معلوم نیست  نخست زمین و آنچه را که در آن است خلق شده،  سپس آسمانها؛ یا برعکس؟!
     هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29) او کسی است كه همه آنچه در زمين وجود دارد، براي شما آفريده سپس به آسمان پرداخت، و آنها را به صورت هفت آسمان محکم نمود و او به هر چيز آگاه است.
     گفته شده که نخست الله آنچه را که در زمین است (بالطبع ابتدا زمین و سپس آنچه را که بر آن است) را بوجود آورده و سپس طبقات آسمان را محکم نمود.
      اما در نازعات/32و آیات قبل از آن:
     (أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا/ آيا آفرينش شما (بعد از مرگ) مشكل تر است يا آفرينش آسماني كه الله بنا نهاد.
      رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا/سقف کلفتش را بالا برد و آن را محکم ساخت.
     وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا و شبش را تاريك و روزش را آشكارنمود.
     /وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا و زمين را بعد از آن گسترش داد.
     أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا آبش خارج كرد و چراگاهش را آماده ساخت وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا و كوهها را لنگر آن گردانيد.

     اینطور گفته شده که آیا خلقت شما سخت تر است یا خلقت آسمانها ؟(می‌خواهد بگوید که خلقت آسمانها سخت تر است ) الله کلفتی آسمان را بالا برد (ابتدا آنرا بر روی زمین خلق کرد ) و شب آنرا(آسمان) تاریک نمود و روشن کرد روزش را. شرح
      در غاشیه/18 تاکید می شود که بالا بردن آسمان کار خیلی مشکلی است اما آیا نگاه نمی کنید که ما چگونه آسمان به این بزرگی را بالا بردیم؟:
     وَإِلَى السَّمَاء كَيْفَ رُفِعَتْ (عاشیه/18) و به آسمان (نگاه نمی‌کنید)كه چگونه بالا برده شده؟
      بعد از این به سراغ آماده کردن زمین و در آوردن آبهای آن و .... رفت.
     اگر آیه‌ی 29 بقره را بپذیریم، پس باید قبول کنیم که الله ابتدا آسمان و آنچه را که در آن هست آفرید.
     اما طبق آیه‌ی 30 سوره‌ی نازعات عکس این مورد رخ داده!
      هنگامیکه شب شد در هیچ جای گیتی اثری از روز نیست!
        درسوره‌ی نازعات گفته شده که ما شبهای آسمان را پس از بالا بردن سمک (کلفتی) آن بوجود آوردیم. پس از نظر قرآن هنگامیکه شب فرا رسید، کل آسمانها را فرا می‌گیرد و همچنین روز را، این موضوع در یس/37 بیان می‌کند:
     وَآيَةٌ لَّهُمْ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ (س/17) شب براي آنها نشانه‏اي است ما روز را از آن (زمین) بر مي‏‌گيريم، ناگهان تاريكي آنها را فرا مي‏گيرد.
     و این بدین معناست که در هیچ جای زمین با آمدن روز، شبی باقی نخواهد ماند.
      در اسرا/12 نیز به این مسئله کاملا اشاره نموده و می گوید که ما هنگام روز، شب را و هنگام شب روز را کاملا محو می‌کنیم:
     وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلًا مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا(اسرا/12) ما شب و روز را دو نشانه قرار داديم سپس نشانه شب را محو كرده و نشان روز را روشني پخش ‍ ساختيم، تا فضل پروردگار را بطلبيد و عدد سالها و حساب را بدانيد و هر چيزي را بطور مشخص بيان كرديم.
     برای بررسی دقیقتر این موضوع اینجا را کلیک نمائید.
     خورشید و ماه بسیار دورتر از سایر ستارگان هستند و امکان رفتن به کره ی ماه نیست!
     نگهبانان آسمان با شهاب سنگ , جن ها را می‌زنند! 
      خورشید در حرکت است و پائین ثری الله را سجده می‌کند؟!
     خورشید از نظر قرآن در حرکت است و این حرکت باعث پیدایش شب و روز میگردد, در یس/37و 38 به روشنی به این امر اشاره شده:
     وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيم (یس/37) و خورشيد كه پيوسته به سوي قرارگاهش در حركت است، اين تقدير الله قادر و دانا است.
     وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ (یس/38) و براى ماه منزلهايى معين كرده‏ايم تا چون شاخك خشك قوسی شکل خوشه خرما برگردد. 
     (قران گمان دارد که خود ماه مانند خوشه‌ی خشک شده‌ی خرما که حالت هلالی باریکی دارد، باریک می‌شود!)
        پس ازبحث چگونگی پیدایش شب و روز ، بیان شده که خورشید جهت رسیدن به محل استقرارش (محل سجده کردنش) یا طبق قول بعضیها دائما در حرکت است تا اینکه قیامت برسد و در آن هنگام است که استقرار می یابد، دلیلش را نیز در زمر/5 باید جستجو کرد:
     "خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ (زمر/5) آسمانها و زمين را به حق آفريد، شب را بر روز مي‏پيچد، و روز را بر شب، و خورشيد و ماه را مسخر فرمان خويش قرار داد، هر كدام تا اجل مسمی (مدتی معین) به حركت خود ادامه مي‏دهند، آگاه باشيد او قادر بخشنده است.
     همچنین در رعد/2 باز به این موضوع اشاره شده است:
     للّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ (رعد/2) الله همان كسي است كه آسمان را بدون ستونی که  ببینید نسیت آفريد سپس بر عرش استيلا يافت و خورشيد و ماه را مسخر ساخت كه هر كدام تا زمان معيني حركت دارند كارها را او تدبير مي‏كند آيات را تشريح مي‏نمايد تا به لقاي پروردگارتان يقين پيدا نمائید.
     اگر بپذیریم که ماه دارای مسیر دایره ای (فلکی ) شکلی است که به دور زمین میگردد، پس خورشید نیز باید مانند ماه دارای همین مسیر باشد.
      الله ستارگان را برای این خلق کرده تا ما در تاریکی( شب) خشکی و دریا راهمان را گم نکنیم:
      وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (انعام/97) و اوست كسى كه ستارگان را براى شما قرار داده تا به وسيله آنها در تاريكيهاى خشكى و دريا را به يقين ما دلايل را براى گروهى كه مى‏دانند به روشنى بيان كرده‏ايم.
همه ی موجودات و بسیاری از مردم الله را سجده می‌کنند:
     أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ (حج/18 ) آيا نديدي كه سجده مي‏كنند براي الله تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان، و بسياري از مردم، اما بسياري ابا دارند و فرمان عذاب در باره آنها حتمي است، و هر كسي را الله خوار كند كسي او را گرامي نخواهد داشت، خداوند هر كار را بخواهد انجام می‌دهد!
     سجده‌ی ماه و خورشید و ستارگان هنگامی است که در مسیر گردششان بدور زمین، به پائین ثری(پائین ترین جای که خورشید در هنگام گرش بدور زمین به آن نقطه می رسد و زمین بر روی آن قرار دارد ) می‌رسند .
البته شاید خیلی ها ندانند که ثری کجاست؟
     در طه/6 قرآن دقیقا به این نقطه اشاره کرده:
      لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى/ (طه/6) برای اوست (الله) آنچه را که در آسمانها و زمین و آنچه که بین این دو است و آنچه که پائین ثری است.
   دیده شده که برخی از معجزه‌تراشان مسلمان ثری را به خاک تر و چیزی مانند این ترجمه کرده‌اند، اگر خوب به آیه توجه نمائید قرآن گفته که آنچه در آسمان و آنچه در زمین است متعلق به الله می‌باشد و برای تکمیل گفته که آنچه میان این دوست هم تعلق به الله دارد و باز گفته که آنچه پائین ثری قرار دارد هم متعلق به الله می‌باشد؛ پس اگر ثری در اینجا به معنی خاک تر و یا چیزی مانند این بود دیگر لزومی نبود آنرا جداگانه نام ببرد؛ زیرا گفته شده که آنچه در زمین است متعلق به الله می‌باشد مگر اینکه بپذیرید از نظر شما خاک تر درون زمین جزء زمین نیست.
      اما هرگز قرآن نگفته که زمین برای الله سجده می‌کند، زیرا او ثابت است:
     وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ (رعد/15)همه آنها كه در آسمانها و زمين هستند از روي اطاعت يا اكراه و همچنين سايه‏هاي آنها - هر صبح و عصر - براي خدا سجده مي کنند.
  در این مورد احادیث جالب زیادی وجود دارد:
  در حدیث پائین که عین مطلب آن نوشته شده محمد زمانی که خورشید در حال غروب بود از ابوذر می‌پرسید " ایا می‌دانی که خورشید کجا می‌رود؟ و بعد پاسخ خود او پاسخ می‌دهد " خورشید می‌رود تا زیر عرش سجد کند تا الله به او اجازه برخاستن را بدهد و به او می‌گوید از جائی که پنهان شد بیرون بیا: 
 قال النبی صلى الله عليه وسلم لأبی ذر حين غربت الشمس "أتدری أين تذهب؟ قلت الله و رسوله أعلم.
     قال فإنها تذهب حتى تسجد تحت العرش فتستأذن فيؤذن لها و يوشك أن تسجد فلا يقبل منها و تستأذن فلا يؤذن لها يقال لها ارجعي من حيث جئت فتطلع من مغربها فذلک قوله تعالى "و الشمس تجري لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم". (صحیح بخاری/ کتاب بدء الخلق/ باب صفه الشمس و القمر)
    عن أبی ذر (ره) قال: كنت مع النبی (ص) فی المسجد عند غروب الشمس، فقال: يا باذر، أتدری أين تغرب الشمس؟
 قلت: الله و رسوله أعلم، فقال:
     إنها تذهب حتى تسجد تحت العرش، فتستأذن فی الرجوع، فيؤذن لها، فذلک قوله "والشمس تجري لمستقر لها". (بحار الانوار/ جلد55 / صفحه 210) 
و جائی که پنهان می‌شود همان چشمه‌ای است گل‌آلود.   
اگر الله آسمان را رها کند، بر روی زمین می افتد:
     الَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (حج/65 )آيا نديدي كه الله آنچه در زمين است مسخر شما كرد؟ و كشتيها به فرمان او بر دریا حركت مي‏كنند و آسمان را نگه مي‏دارد تا بر زمين، فرو نيفتند مگر به اذن او الله نسبت به مردم رحيم و مهربان است .
      انَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (فاطر/ 41 همانا الله است که گرفته است آسمانها را که بر روی زمین نیفتد و اگر افتادند, کیست غیر از خدا این دو را یگیرد اوست آمرزنده ی بردبار؟
      /// آسمان طبق قرآن دارای جرمی است که هرآنگاه ممکن است تکه ای از آن به زمین بیفتد.
     زمانیکه پیامبر اسلام شروع به دعوت مردم به اسلام نمود، دگراندیشان( کفار) می‌گفتند که اگر شما راست می‌گوئی از الله بخواه تا تکه‌ای از آسمان را پائین بیندازد؛ قرآن در جواب آنها در طور/44 گفت که اگر من این کار را انجام دهم، شما هنگامیکه این تکه از آسمان را دیدید خواهی گفت که ابری است:
      وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ (طور/44) و اگر ببینند که تکه ای از آسما در حال سقوط است مى‏گويند ابرى متراكم است )
      منظور قرآن این است که شدنی است ولی من اینکار را انجام نمی دهم چون شما باز آنرا را رد می‌کنید.
     ابتدا آسمانها به زمین چسبیده بودند!
     از نظر قرآن، الله ابتدا زمین را آفرید و سپس بر زمین آسمان را خلق نمود, در این هنگام بود که این دو به هم چسبیده بودند، سپس آنرا (آسمان ) بالا برد، در نازعات/30 و آیات قبل از آن (ءانتم اشد خلقا ام السماء بناها / رفع سمکها و سواها ) این موضوع را قرآن آشکارا در انبیاء/30 قرآن می‌گوید:
     أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ /آیا کفار ندیدند(نمیدانند) که آسمان و زمین (در ابتدا) به هم چسبیده بودند, پس ما آنها را از هم جدا کردیم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا ايمان نمى‏آورند.
     در آن هنگام طبق بعضی از اسطوره های یونانی , گمان میکردند که آسمان و زمین در ابتدا به هم چسبیده بودند و سپس یکی از اله های آنها, آنها را از هم جدا کرد.
آسمان از دید قرآن
     زمین مسطح و تا بینهایت راست است؟!
      /// قرآن بیان می‌کند که الله زمین را کشید و آنرا مسطح گردانید.
    در رعد/3 قرآن می‌گوید که ما زمین را کشیدیم:
     وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (رعد/3) و او كسي است كه زمين را گسترد و در آن كوهها و نهرهائي قرار داد و از تمام ميوه‏ها در آن دو جفت آفريد شب را بر روز مي‏پوشاند، در اينها آياتي است براي آنها كه تفكر مي‏كنند.
     مد در قرآن برای بیان چیزی که بطور کاملا مستقیمی کشیده و امتداد دارد بیان میگردد, در سوره ی فرقان، قرآن هنگامیکه از کشید شدن سایه و امتداد آن سخن می گوید, از کلمه ی مد استفاده می گردد:
     أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاء لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا (فرقان/ 45 ) آيا نديده‏اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است و اگر مى‏خواست آن را ساكن قرار مى‏داد آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم , پس نور خورشید برای آن دلیلی قرار دادیم .
     در حجر/19 نیز بیان شده که زمین را کشیدیم که باز از لفظ مد استفاده شده :
     هوَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ (حجر/19 ) و زمين را گسترانيديم و در آن لنگرها (كوهها)ى استوار افكنديم و از هر چيز سنجيده‏اى در آن رويانيديم .
    پس از نظر قرآن, همانگونه که سایه راست است و اگر در فضائی بدون مانع قرار بگیرد، این راستی تا بینهایت ادامه دارد, زمین نیز اینگونه است.
      زمین ثابت است!
     زمین ثابت است و این را به روشنی در نمل/61 بیان می‌کند:
     أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ /يا كسي كه زمين را قرار داد، و در ميان آن نهرهائي روان ساخت، و براي زمين كوههاي ثابت و پا بر جا ايجاد كرد، و ميان دو دريا مانعي قرار داد آيا معبودي با الله است ؟، نه بلكه اكثر آنها نمي‏دانند.
      و در غافر/64 نیز به این موضوع اشاره می‌کند:
     اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (غافر/64) الله كسي است كه زمين را براي شما ثابت قرار داد و آسمان را همچون سقفي (بالاي سرتان) و شما را صورتگري كرد و صورتتان را نيكو آفريد، و از طيبات به شما روزي داد، اين است الله پروردگار شما، جاويد و پر بركت است پروردگارتان كه پروردگار عالميان است.
      اما اگر گفته شود که معنای" قرار" ثابت بودن نیست، پس پاسخشان به این گفته‌ی قرآن چیست که برای بیان ثابت بودن جهنم و آخرت از واژه‌ی "قرار" استفاده شده که به معنای خانه‌ی(جایگاه) ثابت است:
     جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ (ابراهیم/29 ) (دار القرار همان) جهنم است كه آنها در آتش آن وارد مي‏شوند و بد قرار(جایگاهی) است.
     برای بیان ثابت بودن ابدی آخرت از لفظ دارالقرار استفاده شده است:
    يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ (غافر/39 ) اي قوم من! اين زندگي دنيا متاع زودگذري است، و آخرت سراي هميشگي است.
در ابراهیم/26 , کلمه‌ی خبیثه را مانند درخت خبیثه (فاسد) می‌نامد که آنرا از زمین بیرون آورده اند و در جای ثابتی است، در این آیه از لفظ قرار ندارد(ما لها من قرار) استفاده شده (وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ و (همچنين) كلمه خبيثه را به درخت ناپاكي تشبيه كرده كه از زمين بركنده شده، و قرار و ثباتي ندارد.
     "ما لها من قرار" یعنی جای ثابتی ندارد و از حالت سکون در زمین خارج شده.
داستان خلقت زمین و آسمان در قرآن
      ابر از آسمان می‌روید.
 شرح کامل تناقضات قرآن در مورد آب و عرش
           داستان بارش تگرگ و نظریه‌ی اسلام در این زمینه، بسیار جالب است:
      أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ (نور/43) آيا ندیدده‌ای كه الله به آهستگی ابر را مى‏راند، سپس آنرا پیوسته و متراکم می‌گرداند پس دانه‏هاى باران را مى‏بينى كه از میان آن بيرون مى‏آيد و از آسمان از كوههايى كه در آنجاست تگرگى فرو مى‏ريزد و هر كس را بخواهد با آن (تگرگ) آسیب می‌رساند و آن را از هر كه بخواهد باز مى‏دارد، نزديك است که روشنى برقش چشم‌ها را (از بین)ببرد.
      در داستان طوفان نوح نیز به روشنی اشاره شده که ما در آن هنگام، در آسمان را باز کردیم و آب با شدت تمام بر زمین ریخت:
      فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ (قمر/11) آنگاه درهاى آسمان را به آبى سيل‏آسا گشوديم‏ .
     اگر از دید قرآن، باران ناشی از تبخیر دریاهاست، در آن صورت در جریان طوفان نوح امکان نداشت که کل گیتی را آب فرا گیرد و هیچ خشکی بر جای نماند.
     مروارید از افتادن آب باران بر دهن صدف شکل می‌گیرد:
     در قدیم گمان می‌کردند که هرگاه باران می‌بارد، صدفها از درون دریا بیرون می‌آیند و دهنشان را باز می‌کنند تا آب قطره‌ی باران در دهانشان بیفتد و هر صدفی که قطره‌ی باران در دهنش افتاد درون او مروارید تشکیل می‌گردد.
     قرآن نیز دقیقا به همین نکته اشاره می‌کند:
      مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ (رحمن/19) دو دريا را روان كرد كه با هم برخورد كنند.
      بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ (رحمن/20) ميان آن دو حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمى‏كنند.
     فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(رحمن/21) پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد.
     يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُاز (رحمن/22) از (برخورد) این دو دریاست که مروارید و مرجان پدید میاید.
       تقریبا تمامی مفسران قدیمی و قرآن چنین استنباطی از وجود دو دریا دارند
       قرطبی در تفسیر ایه 19 سوره رحمان از قول ابن عبای می‌گوید :
   قال ابن عباس بحر السماء وبحر الأرض 
تفسیر طبری از همنین آیه:
  هما بحران أحدهما فی السماء و الآخر فی الأرض. 
و سایر مفسرین....
      ناگفته نماند که همین مفسرین نظر دیگری نیز دارند و آن اینکه ممکن است منظور از این دو دریا یکی دریای فارس (خلیج فارس) و دیگری دریای روم (مدیترانه) باشد. شـــــــــــــــــــــــرح
---------------------------------------------
      استدلال مدعیان روشنفکری دینی.(رب المشرقین و رب المغربین)
     اما عده ای در بیان کروی بودن زمین استدال هائی می آورند که نه پیامبر اسلام این را فهمیده و نه ائمه؛ انگار اینان از آنها در این زمینه داناترند . یکی از این استدالها "رب المشرقین و رب المغربین" است ....
    ضمنا الله خودش را نور می‌داند که با بررسی آن، متوجه تناقضاتی فراوان در این ادعا می‌گردیم.

Translate

بايگانی وبلاگ